ژرفای زن بودن در نمایشگاه کتاب..
کتابی فوق العاده عالی و تاثیرگذار که پس از 3 سال توقیف، آزاد و از امروز فقط در غرفه فرهنگ زندگی واقع در نمایشگاه کتاب عرضه می گردد.
“بارها و بارها از زنانی در محدوده سنی بین سی تا چهل سال شنیدهام که از موفقیتهایی که در بازار کار بدست آوردهاند ناراضی هستند. آنها، این نارضایتی را به صورت احساس مفید نبودن، پوچی، عجز و حتی احساس خیانت بیان میکنند. این زنان از شیوه معمول زندگی مردان که اصطلاحاً «سفر قهرمانی مردان» مینامیم استقبال کرده و موفقیت تحصیلی، هنری یا مالی کسب کردهاند، اما برای بسیاری از آنها این پرسش همچنان باقی است که این همه دستاورد چه فایدهای داشته است؟
در واقع، انگیزۀ کسب موفقیت در زندگی، این زنان را وادار کرده با فشار کار بیش از حد، خستگی، فرسودگی و ابتلا به بیماریهای ناشی از فشارهای روحی مواجه شوند و در نتیجه هماکنون نمیدانند چگونه باید از این مخمصه خارج شوند. وقتی آنها برای اولین بار بدنبال کسب موفقیت و تأیید و تحسین دیگران رفتند، انتظار چنین عاقبتی را نداشتند. تصور نمیکردند برای این که «در اوج قله» باشند، مجبور شوند تا این اندازه از جسم و روح خود مایه بگذارند.جالب آن که وقتی چنین زنانی پس از دوره بازنشستگی به خانه برمیگردند کسی خوشحال و منتظر آنان نیست و اگر نیم نگاهی هم به زندگی بیرونیشان بیاندازند دیگر احساسی از تشویق مردان برای انجام کارهایشان به آنها دست نمیدهد.در یک کلام این احساس را میکنند که زندگی را باختهاند.
مورین مِرداک نویسنده کتاب میگوید با مشاهدة آسیب جسمی و عاطفی زنان در طول این سفرِ زندگی قهرمانانه، به این نتیجه رسیدم که علت اینهمه رنج و درد، این است که آنها در زندگی خود الگویی را انتخاب کردهاند که «وجود» اصلی آنها را انکار میکند.
نویسنده که خود آسیب خورده سفر مردانه است ،در این کتاب نقشه " سفر قهرمانی زن" را ترسیم میکند. او با بهرهگیری از تئوری روانشناسی تحلیلی کارل گوستاو یونگ ،نقشهای که به زن احساس حرکت در مسیر تکامل و در عین حال احساس خرسندی و رضایت از روند مسیر را میدهد ،ارائه میکند.”
آدرس:مصلی-شبستان-راهروی8-غرفه7
روزتون مبارک[گل] نه فقط امروز، هر زمان که به راهی قدم میگذارم که، کم یا زیاد،متأثر از آموزه های شماست سپاسگزارتون هستم [گل]
سلام چهره ی جدید سایت بنیاد و چینش مطالب خیلی دوست داشتنیه. تشکر[گل]
میشه گفت منم معلمم.همیشه سرگروه نمونه بودم تا اخرراهتمایی به بچه خنگای کلاس و فامیل درس میدادم.تودبیرستان خودم بچه خنگه بودم. اولین اتحادو که پای تخته دیدم کشف شدم دیگه ازاون به بعد نماینده گچ از دفتر نمیورد با مغز من مینوشتن. مامانمم معلم بازنشسته اس براش سرود معلم روشنی بخش جهان استو خوندم.میگن صدام خوبه. اگه اونجابودم برای شمام میخوندم.دبستان خودم تکخونش بودم. چه کفشیه معلوم نیست زنونه اس یامردونه.من که دوس ندارم بپوشمش.روش انقد سفت و سخت بسته اس مث مردا با سه متر پاشنه یه لاقرمززز که تازه رو این ارتفاع وایسادنش کار هر شیرزنیم نیست. چقد از ادم حرف میگیری اقا لطفا کد 104 رو بیارید بپوشم.
کیانوش کی رفت امریکا؟؟؟؟؟
در سایت جدید گویی اتصال به دیتا بیس کاربران مشکل دارد ، من نمی تواتم وارد شوم و از طرفی هم لینک فراموشی هم کار نمی کند!! فونت تب های بالا بسیار ریز هستند بقیش خیلی خوب شده مبارک باشه
روزتون مبارک استاد [گل] باقی و برقرار باشید
ژرررررررررررفای زن بودن!!!!!!!! انسان بودن خودش چی چی هس که زن بودن چی چی باشه که ژرفا داشته باشه.
میگم خوشبحالتون چه پدرمادر خوش سلیقه ای دارین. اسمتون خیلی قشنگه. من از اسم عربیم متنفرم. هیچوقتم باهاش حال نکردم.
جهت اطلاع دوست بی نامم .. کیانوش آمریکا نرفته. از بدشانسی یا خوش شانسی ش از هر آی پی که کامنت میذاره پرچم آمریکا میخوره ... به نام و نام خانوادگی تمام فارسی ش هم افتخار می کنه ...
نمیدونم چرا انقد عشقم میکشه هی بیام اینجاحرف بزنم.بااینکه فقطم تو تی وی دیدمتون. یکی از سی دیاتونو شنیدم .همین.ی مشکل و ی ایمیلم بود.خخخخیلی وق پیشا.اهان از رادیوهم شنیدم صداتونو نصفه شب.وبلاگتونم که میخونم.البته چن وقت نبودم.فعلاخودم داغونم.به پستاتون میپرم.ولی بازم میخونم.دیونه ها اینطورین دیگه.اگه نظرام وبتونو چندش میکنه بگین چیزی نذارم.همه پاستوریزن و در مسیرانسانیت.همین بی اسمایی که یاغی حرف میزنه منم.بدم میادجایی مزاحم باشم.